خلاصه داستان: یک داستان عاشقانه در دوران بلوغ که یک خالق مشتاق را دنبال میکند که در نیوآرک، نیوجرسی، باید با آیندهای مبهم کنار بیاید، در حالی که فشارهای عشق، خانواده و فرهنگ برزیلیاش را دنبال میکند.
خلاصه داستان: ادی هالستد دارایی بزرگی را از پدرش به ارث می برد، غافل از اینکه این امپراتوری مواد مخدر پیرسون را در برابر امپراتوری قرار می دهد. بدون تجربه جرم، او باید عملیات را به عهده بگیرد یا املاک را از دست بدهد.
خلاصه داستان: کاساندرا وب قدرت دیدن آینده را توسعه می دهد. او که مجبور می شود با افشاگری های گذشته اش روبرو شود، با سه زن جوان که به سرنوشتی قدرتمند دست می یابند، رابطه برقرار می کند، اگر همگی بتوانند از یک حال مرگبار جان سالم به در ببرند.