خلاصه داستان: سولن، یک مادر مجرد 40 ساله، عاشقانه غیرمنتظره ای را با هیز کمپبل 24 ساله، خواننده اصلی آگوست مون، داغ ترین گروه پسر روی کره زمین، آغاز می کند.
خلاصه داستان: مرگ که به شکل مرد جوانی است که در یک تصادف کشته شده است، از یک غول رسانه ای می خواهد که به عنوان راهنمای او در مورد زندگی روی زمین به او آموزش دهد و در این روند عاشق دختر مغول می شود.
خلاصه داستان: یک داستان عاشقانه در دوران بلوغ که یک خالق مشتاق را دنبال میکند که در نیوآرک، نیوجرسی، باید با آیندهای مبهم کنار بیاید، در حالی که فشارهای عشق، خانواده و فرهنگ برزیلیاش را دنبال میکند.
خلاصه داستان: داستان ویولت و تئودور که با هم آشنا می شوند و زندگی یکدیگر را برای همیشه تغییر می دهند. در حالی که با زخم های عاطفی و فیزیکی گذشته خود مبارزه می کنند، متوجه می شوند که حتی کوچک ترین مکان ها و لحظات نیز می توانند معنایی داشته باشند.
خلاصه داستان: پس از یک برخورد مست، دو مرد به طور مساوی از یک باشگاه راگبی بسته شده و ناخواسته در خواب راه می روند، اما باید احساسات رو به رشد خود را پنهان کنند یا خطر نابودی باشگاهی که دوست دارند را به خطر بیندازند.
خلاصه داستان: در سال 1987، زمانی که حکومت نظامی در تایوان به پایان می رسد، جیا هان و بردی در میان فشار خانواده، همجنس گرا هراسی و انگ اجتماعی عاشق یکدیگر می شوند.
خلاصه داستان: پس از گذراندن شب با هم در شب فارغ التحصیلی از دانشگاه، دکستر و اما هر سال در همان تاریخ نشان داده می شوند تا ببینند در کجای زندگی خود قرار دارند. آنها در آن روز گاهی اوقات باهم هستند، گاهی نه.