خلاصه داستان: در سال 1991، یک پسر نوجوان پناه گرفته در تابستانی وحشی که در کیپ کاد سپری میکند به بلوغ میرسد و از فروش گلدان به گانگسترها پولدار میشود، برای اولین بار عاشق میشود، مهمانی میدهد و در نهایت متوجه میشود که در بالای سرش است.
خلاصه داستان: ژولیت، تنها بازمانده یک دوران آخرالزمانی، برای زنده ماندن در برابر گرسنگی، تشنگی، پای شکسته و موجودات عجیب و ناراحت کننده ای که فقط در شب بیرون می آیند می جنگد.
خلاصه داستان: فرانک کسل، کهنه سرباز تفنگداران دریایی بی هدف، پس از انتقام گیری از کسانی که خانواده اش را به قتل رساندند، به عنوان یک مراقب که به عنوان "مجازوبگر" شناخته می شود، معنای جدیدی در زندگی پیدا می کند.