خلاصه داستان: دو جوان در یک شهر بزرگ شدهاند، اما با سالهای نوری از هم فاصله دارند و از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از هم جدا هستند. یعنی تا روزی که در همان کلاس دبیرستان شروع کنند.
خلاصه داستان: در یک روستای قرون وسطایی که توسط یک گرگینه خالی از سکنه شده است، دختری جوان به دنبال یک هیزم شکن یتیم می شود که باعث نارضایتی خانواده اش می شود.
خلاصه داستان: مدی در آستانه از دست دادن خانهاش، یک فهرست شغلی جذاب پیدا میکند: والدین هلیکوپتری به دنبال کسی هستند تا پسر 19 ساله درونگرا خود را قبل از دانشگاه از پوستهاش بیرون بیاورد. او یک تابستان فرصت دارد تا او را مرد یا مرد کند...
خلاصه داستان: یک دختر یتیم 18 ساله در حال مرگ، می خواهد برای ردیابی مادر بیولوژیکی خود به اروپا سفر کند، بنابراین وقتی با مرد جوان مهربانی روبرو می شود که از گناه یک تصادف مرگبار به خود می پیچد، او را متقاعد می کند تا او را در سفر همراهی کند. .
خلاصه داستان: «مایک اودانل»، پدر 37 ساله ای که زندگی برایش آنطور که دوست می داشته پیش نرفته است و آرزوی بازگشت به دوران جوانی را دارد، یک شب هنگام نجات یک پیرمرد به طور اتفاقی از پل پرتاب می شود و در صبح همان روز خود را پسری 17 ساله می بیند که دوباره به دبیرستان باز گشته است، او که نمی توانست با دختر خود رابطه صحیحی برقرار کند، اکنون به همان دبیرستانی که دخترش تحصیل می کند می رود و ...
خلاصه داستان: تسئوس مردی فانی است که توسط زئوس برای رهبری مبارزه با پادشاه بیرحم هیپریون انتخاب شده است، کسی که در سرتاسر یونان برای به دست آوردن سلاحی که می تواند بشریت را نابود کند، غوغا می کند.