خلاصه داستان: زنی که از شوهر خیانتکارش جدا میشود، عاشق مرد جوانتری میشود که به خانه همسایه نقل مکان کرده است، اما رابطه وحشتناک آنها به زودی مسیر خطرناکی به خود میگیرد.
خلاصه داستان: مایلز مورالس یک حمله پانیک را تجربه می کند که او را مجبور می کند با مظاهر اضطراب خود روبرو شود و یاد بگیرد که کمک گرفتن می تواند به همان اندازه شجاعانه باشد که از شهرش در برابر شیطان محافظت کند.
خلاصه داستان: جیمی از جدایی اش با دوست دخترش پشیمان است، در حالی که ماریان نیاز به آرامش دارد. در جستجوی شروعی تازه، آنها یک سفر جاده ای غیرمنتظره به تالاهاسی را آغاز می کنند. وقتی آنها با گروهی از جنایتکاران نابکار روبرو می شوند، همه چیز به سرعت خراب می شود ...
خلاصه داستان: پنج سال پس از کشته شدن همسر و دخترش در یک اقدام خشونت آمیز بی معنی، زنی از تبعید خودخواسته باز می گردد تا از مسئولین و سیستمی که آنها را آزاد کرده است انتقام بگیرد.